اگر جریان ذهن و جسم، من نیست، (که نیست) پس چرا برای توقف آن بکوشم ؟
وقتی بینشِ «نه من» سپری میشود، «من» بر میخیزد و رنج آغاز میگردد. برای ایست رنج، ضروری است که بینش «نه من» پرورش بیابد؛ وقتی بینش «نه من» پرورش یافت، لحظاتی پدید میآید که تعریف جریان ذهن و جسم، به «من» از بین میرود و در نتیجه جریان ذهن و جسم به مثابهی رنج دیده نمیشود. آنوقت کوششی برای توقف این جریان مورد نیاز تشخیص داده نمیشود. همچنان که کوششی برای ادامهی این جریان نیاز دیده نمیشود. جریان هست، «من» نیست، و هرگاه که در جریان، فریب «من» سر برآورد، همراه آن و ملازم با آن، رنج سر بر میآورد. نمایان شدن رنج، نمایان شدن من است.
کوشش، برای محدود کردن بازههای زمانی بروز فریب «من» است. وقتی این فریب سپری شده است، کوشش زائل میشود.
یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 13:57