Anatta

رهایی از پندار «منم» بالاترین شادمانی است

Anatta

رهایی از پندار «منم» بالاترین شادمانی است

تصور

همانطور که هوای ساکن و معمولی و بدون بو و با درجه حرارت معمولی در یک اتاق وجود دارد، و کسی که در اتاق است بدون اینکه آن را حس کند، بدون اینکه متوجه وجود هوا باشد، بدون اینکه وجود هوا را «بداند»، در اتاق حضور دارد و احیاناً مشغول کاری است، همانطور، «تصور»ِ شکل بدن، و تصورِ «بُعد»، تقریباً بطور دائمی در ذهن وجود دارد.
 
چون از اوان کودکی قریب به اتفاق تجربه‌های شناختی، هنگام بیداری رخ می‌دهد - هنگامی که چشمها باز است - گمانم به این دلیل، به شکلی خیلی قوی تصوری از «بُعد» در ذهن شکل گرفته است. و همچنین تصوری خیلی قوی از شکل بدن، از اینکه «من، اینجا، در پشت دوربین چشمهایم هستم»، و «بدن به این شکل است».
 
وجود این تصور آنقدر قوی و جا افتاده و پررنگ است که فهم حالتی که این تصور وجود ندارد را سخت می‌کند. من فقط وقتی متوجه وجود این تصور شدم که این تصور برای لحظاتی از بین رفت.
 
با بستن چشمها، در یک اتاق ساکت، متوجه می‌شوم که صداهای ظریف‌تری در محیط اطراف وجود دارد. صداهای معمولی آهسته تر، و افکاری پراکنده در ذهن، و بعد حس هایی در بدن. حس ‌هایی معمولی در بدن. و بطور زمینه در همه‌ی این چیزها، تصوری از اعضایی از بدن که در حال حس شدن است در ذهن وجود دارد، و تصوری از ابعاد اطراف، بطور ناخودآگاه و غیر ارادی چارچوبی تصور میکنم که «من در این منطقه مشخص آن نشسته ام». چارچوب اتاق، چارچوب فضای اطراف.
 

متوجه شدم که پیش از این، وقتی غرق یک «تصور» دیگر می‎شده ام، مثلاٌ تصور صحنه‌هایی از خاطرات و چیزهایی که توسط چشمهایم دیده شده، آنوقت بوده است که از تصور ابعاد اطرافم و شکل بدنم فارغ بوده ام. حتی زمانی که با چشمهای بسته موسیقی گوش کرده ام یا در ذهنم آهنگی تکرار شده است، همراه آن تصوری از چیزها و اشکال و خاطرات به خصوصی در ذهنم اکران میشده است. یعنی با تصوری دیگر، از تصور بدن و بُعد و مکان فارغ میشده ام.
 
یعنی همواره ذهن در حال تصور کردن است. آنقدر این حالت دائماً تکرار شده و فقط این حالت بوده است که تا زمانی که این تصور برای لحظاتی کنار نرفت، حدس اینکه ممکن است ذهن در حال تصور کردن نباشد خطور نمیکرد. کنار رفتن این تصور،
در اثر مشغولیت نزدیک به صد در صدی ذهن به حس های بدن، برای لحظات لغزنده و فرّار و کوتاهی برای من پیش آمد. حتی بطور قطعی نمیتوانم بگویم که این کنار رفتن اتفاق افتاد و می‌افتد. در شُرف اتفاق افتادن است.
 
 
 

نظرات 1 + ارسال نظر
عماد شنبه 25 مهر 1394 ساعت 01:48

سلام
یه پدیده اى هست بنام هشیارى در خواب، البته از ترجمه فارسى اش مطمىن نیستم. از این قراره که در حین خواب دیدن متوجه بشى که خواب مى بینى و بعد از بند محدودیت هاى فیزیکى خارج مى شى. شاید شبیه باشه به تجربه اى که ازش صحبت مى کنى، حضور خود بدون هیچ محدودیت فیزیکى. اگر همونه که خوشبحالت :) خیلى حال مى ده.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.