Anatta

رهایی از پندار «منم» بالاترین شادمانی است

Anatta

رهایی از پندار «منم» بالاترین شادمانی است

به یاد مى آورم


به یاد مى آورم ذهنیتى را که از تجربه ى آن لحظه پدید آمد. تجربه ى آن لحظه بدون پدید آمدن هیچ ذهنیتى نیز در جاى خود کامل بود و چیزى کم نداشت. براى آن تجربه - و براى هر تجربه اى - نیازى نیست که ذهنیتى از آن شکل بگیرد تا تجربه، تجربه شدنى باشد. اما بلافاصله و شاید همزمان با تجربه، ذهنیت شکل میگیرد. با حضور ذهنیت، تجربه میلغزد و از دسترس دور میشود، و بطور ارادى قابل حفظ و تکرار نیست. ولى ذهنیت شکل گرفته در دسترس است و به طور دروغینى تجربه را نمایندگى میکند. میگویم: «اینگونه تجربه کردم، اینگونه اتفاق افتاد» و فقط ذهنیت شکل گرفته همزمان با تجربه را میتوانم شرح بدهم، نه خود تجربه را. سهل است، فقط ذهنیت شکل گرفته همزمان با تجربه را میتوانم «به یاد بیاورم»، نه خود تجربه را. خود تجربه در دسترس نیست، باید شرایطش محقق شود تا دوباره اتفاق بیافتد. و فقط وقتى اتفاق بیافتد میتوانم «بدانم» که آن تجربه چه بوده است. وقتى در حال تجربه ى آن تجربه نیستم، نمیتوانم آن تجربه را به یاد بیاورم.
 

ذهنیتم در دقایقى از نشست عصر این بود: مانند کسى که به اتاقى وارد شود و چیزهاى توى اتاق را نگاه کند، بدن را احساس میکردم. نمی اندیشیدم «بدن، من است»

 

و مانند کسى که در اتاقى حضور دارد، و از دنیاى بیرون از اتاق فقط از طریق نورى که کف اتاق افتاده (از پنجره) مطلع است، اندیشیدم تمام اطلاع و دسترسى من به جهان، وجود احساس بدن است. اندیشیدم فقط وقتى از وجود جهان میتوانم مطلع شوم که حسى در بدن احساس میشود. یعنى اندیشیدم تمام جهان من این احساس است. در عین اینکه این احساس نیز «من» نیست.


.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.